جدول جو
جدول جو

معنی کریه منظر - جستجوی لغت در جدول جو

کریه منظر
(کَ مَ ظَ)
زشت روی. (ناظم الاطباء). کریه المنظر. بدگل. بدنما. ناخوش دیدار. (یادداشت مؤلف). زشت صورت. بدقیافه:
شخصی نه چنان کریه منظر
کز زشتی او خبر توان داد.
سعدی.
ده بیست نفر از جرگۀ ازرق چشم کریه منظر را فرستاد. (عالم آرا از فرهنگ فارسی معین). رجوع به کریه روی شود
لغت نامه دهخدا
کریه منظر
زشت روی، ناخوش دیدار، بدنما
تصویری از کریه منظر
تصویر کریه منظر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کریه المنظر
تصویر کریه المنظر
بد قیافه، کریه منظر، زشت صورت
فرهنگ فارسی عمید
(کَ مَ ظَ)
زشت صورتی. بدقیافگی. ناخوش دیداری. کراهت منظر
لغت نامه دهخدا
(ظَ مَ ظَ)
صاحب دیدار نیکو: و در موضع سقاه هر خوش پسری ظریف منظری... کمر بر میان بسته. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ مَ ظَ)
منظر شاهانه. (ناظم الاطباء). که منظری شاهانه دارد. شاه سیما:
به پیمان شکستن نه اندرخوری
که شیر ژیانی و کی منظری.
فردوسی.
تو پور جهان نامور مهتری
که شیر ژیانی و کی منظری.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کریه منظری
تصویر کریه منظری
بد چهرگی بد اندامی زشت صورتی بد قیافگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظریف منظر
تصویر ظریف منظر
خوشنما هو تاش صاحب دیدار نیکو خوش منظر
فرهنگ لغت هوشیار
بدشکل، بدصورت، بدگل، بدنما، بدهیئت، زشت، زشت روی، کریه منظر
متضاد: چشم نواز، زیبا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پری پیکر، پری رخسار، پریرو، پری وار، پریوش
متضاد: بدشکل، ناخوش منظر
فرهنگ واژه مترادف متضاد